معنی جزیره مثلثی

حل جدول

جزیره مثلثی

برمودا


جزیره کانادا

مگدالن، هزار جزیره، جزیره پرنس ادوارد


خط کش مثلثی

گونیا


جزیره

آداک

لغت نامه دهخدا

مثلثی

مثلثی. [م ُ ث َل ْ ل َ] (حامص) مثلث بودن. || (ص نسبی) همچون مثلث خوشبوی و عطرآمیز:
کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان
خاک درت مثلثی دخمه ٔ چرخ مجمری.
خاقانی.
و رجوع به مُثَلَّث (معنی هفتم) شود.


شاه مثلثی

شاه مثلثی. [هَِ م ُ ث َل ْ ل َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یعنی آفتاب. (شرفنامه ٔ منیری) (از برهان قاطع):
تخت تو در مربعی عرشی و کعبه ای کند
شاه مثلثی از آن کاختر چرخ اخضری.
خاقانی.
رجوع به شاه مثلث بروج شود.

عربی به فارسی

مثلثی

سه گوشه , دارای سه زاویه , بشکل مثلث

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مثلثی

لچکی

کلمات بیگانه به فارسی

مثلثی

لچکی

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ معین

جزیره

(جَ رِ) [ع. جزیره] (اِ.) آبخوست، قطعه زمینی که گرداگرد آن را آب فرا گرفته باشد. ج. جزایر.

فرهنگ عمید

جزیره

قطعه‌زمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد، آداک، اداک، آدک، آبخو، آبخوست، جَز،

معادل ابجد

جزیره مثلثی

1305

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری